متن گرگ

در شهر ما گرگهایمان
نه دستشان آردی است و نه صدایشان را ظریف میکنند
یکدفعه به دل نفوذ میکنند و تو را میکشند
پشیمون نباش!
گرگ بودن تقاصش مرد بودن و مرد بودن تقاصش گرگ بودن است
پشیمونی رو بزا برا روزگار که به هر کفتاری وفا کرد و به ما نه
زوزه بکش ، یه روزی جنگل زوزه هاتو به گوش دنیا میرسونه
آهویم رفت...
بگذار برود...
حسابش بماند با گرگ های بی احساس
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند